گل من...
.....دوباره سلام......
حس مادر شدن رو تا نه ماهگی تجربه کردم خیلی حس شیرینیه
نی نی من تا نه ماه همدم و همراز من بود .
متاسفانه پزشکم زمان عمل رو عقب انداخت و به مسافرت رفت
تو یه نیمه شب 8 مرداد ساعت2 من خونریزی شدیدی کردم
بیمارستان هم پزشک نداشت ....
من رو تخت لحظه های درد ناک جون دادن عشقم رو
به نظاره
نشسته بودم....
تو اون بیمارستان خراب شده هیچ پزشکی نبود به داد کوچولوم برسه
حالت غش بهم دست میداد
من تحمل میکردم اون همه درد و وحشتو
به امید زنده موندن تکه ای از وجودم....
....هیچ کس به دادم نرسید....
به هر پزشکیم زنگ میزدن به خاطر نیمه شب بودن زحمت اومدن
به خودش نمیداد.
بعد از 40 - 50 دقیقه یه پزشک اومد و منو با وضعیت شوک
عمل کرد
.
.
.
چه فایده عمرم زندگیم عشقم از دست رفت
لعنت بر تمام پزشکان بی مسئولیت که فقط
ملاک اصلیشون پوله و پوله و پول.